دلم گرفته. از این روزگار. از این دنیای کثیف. از آدم های این دور و زمونه که دیگه کمتر میشه توشون یه خصلت خوب پیدا کرد. نه عشق و محبت دیگه معنایی داره، نه برادری مونده، نه صفا و صمیمیت مونده. دیگه حتی دلخوشی هم نمونده و بر خلاف قدیما خنده به ندرت روی لبان مردم نقش میبنده. اینجا دیار مردمی بوده که ویژگی بارزشون صفا و صمیمیت بوده اما امروز چیزی که من درشون میبینم عصبانیت، سرخوردگی، خشونت، دورویی، نامردی و بسیاری عادات بد دیگه است. این روزها دیگر اثری از وفا، رفاقت،دوستی و مردونگی نمیشه یافت و دغدغه اصلی مردم فقط شده پول و ثروت اندوزی. معنویات به شدت در حال رنگ باختن است و انسان ها در پشت نقاب تمدن و فرهنگ، فقط در پی غرایز حیوانی خود هستند و آرزوی همه آنها بدون استثنا با پول و ثروت گره خورده.
تنها چیزی که میتونه حالمو یکم خوب کنه شاید این ترانه باشه:
وقتی عزیزی میره از دستمون
وقتی بلا میباره از آسمون
وقتی آدم رونده میشه از خونه
چاره ای نیست جز گوشه میخونه
اونوقت آدم می میزنه، به زندگی هی میزنه
خودشو فراموش میکنه به حرف دل گوش میکنه
واسه اینه که همدم مستا شدم
رفیق پیمونه به دستا شدم
از خود و بیگانه جفا دیده ام
از می و میخونه وفا دیده ام
وقتی آدم با غم میشه همخونه
کسی ازش نمیگیره نشونه
وقتی خونه درست مث زندونه
چاره ای نیست جز گوشه میخونه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Kayron آنلاین Laura Emily وب سازان پرند دنیای من دانلود اهنگ جديد 2021 و 1400 يکجا وحشی و رمان گلچین مطالب 96