چه کابوس بدی دیدم دیشب. خواب دیدم که ناخواسته و بدون هیچگونه آمادگی قبلی در انظار عموم قرار گرفتم و قراره برای  جمعیت کثیری سخنرانی کنم. مکان سخنرانی و حتی موضوع آن یادم نمیاد فقط دلهره و ترس و دستپاچگی ناشی از عدم آمادگی قبلی یادمه که بس رعب آوربود. خوب شد که زود از خواب پریدم و فهمیدم این فقط یه خواب بود اما پا به دنیا نهادن و زندگی ما بسیار شبیه به چنین خوابی است با این تفاوت که این دیگر خواب نیست بلکه حقیقته‌. درست مانند این خواب ما هیچ نوع آمادگی قبلی و یا انتخاب مکان و زمان این رویداد نداریم بلکه بصورت کاملا ناگهانی به صحنه کشیده شده ایم . مجبوریم همه چیز را بپذیریم و با دلهره هستی روبرو بشیم با تلخی ها و شیرینی های زندگی بسازیم و این بازی ناخواسته را  تا انتها ادامه بدیم. و چقدر تلخ است وقتی آگاهی پیدا میکنیم که سرانجام همه ما نیستی است. کاش زندگی هم فقط یک خواب باشد و همه این نابسامانی‌های اقتصادی و سیل ویرانگر اخیر همه و همه توهمی بیش نباشد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سریر معرفت جامع ترین سوالات تولید کننده ترشیجات و شوریجات با جواب هنر ساخت رزين دکتر شهناز نایب زاده انرژی پلاس برای همه افرادی که بی حالن یا حوصله ندارن... Saurabh Michael مدرسه ی شادوبا نشاط آرزوی همه